رباط صلیبی جلویی یکی از رباط های مهم مفصل زانو است. ازجمله عوامل مهم ثبات هر مفصل بستگی به سالم بودن ساختمان رباط آن مفصل دارد و اگر مفصلی تحرک زیادی در حالت طبیعی داشته باشد، نقش رباط یا رباط های آن مفصل اهمیت بیشتری مییابد.
قدرت رباط متقاطع (صلیبی) جلویی معادل رباط طرفی داخلی یا MCL و نصف قدرت رباط متقاطع پشتی یا PCL است.
رباط متقاطع جلویی معمولا رباط صلیبی قدامی نیز خوانده میشود. این رباط ازجمله رباطهایی است که به هنگام فعالیتهای شدید آسیب میبیند. در ورزشکاران حرفهای پارگی رباط متقاطع جلویی شایع است و به پارگی ACL معروف است. اگر نیروی اعمال شده خیلی زیاد باشد، احتمال پارگی رباط طرفی داخلی و منیسک داخلی به همراه پارگی رباط متقاطع جلویی وجود دارد. .
درجات آسیب
به طورکلی شدت و درجات آسیب رباط صلیبی جلویی (قدامی)شامل:
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه،امشب داشتم داخل اینستاگرام چرخی میزدم که یکی از دوستان عزیز و معزز، که ما ارادت خاصی داریم بهش پست جدیدی گذاشت، عکسی متفاوت با تمام عکسایی که جدیدن داخل شبکه های مجازی میبینیم، عکسی رنگی رنگی و با چهره ای شاد و خنده ای از ته دل، با کاپشن زیرش که نوشته بود، بی خیالم ولی امیدوار چون زندگی خیلی قشنگه و خوش میگذرع، همین کافی بود تا خیلی از دوستان بیان کامنت بذارن واسش و ارادت خودشون رو بهش نشون بدن،عزیزی نوشته بود" تو این وضعیت که همه عزادارن چطور می تونی چرت و پرت بنویسی "،یکی دیگه نوشته "تو بویی از انسانیت نبردی و همیشه تشنه توجه بودی"،یکی نوشته بود،نا امیدم و اگه بشه می خوام برم، تو هم بیا بریم، پشت سر هم کامنت میومد، خاک تو سرت بی غیرت،، یکی دیگه نوشته بود،، باید موند و ساخت، ایران به تو نیاز داره امثال تو برن کی اینجا رو آباد میکنه، کامنت ها پشت سر هم میومدن، ملت به جون هم افتاده بودن، تخریب توهین فحش کنایه، انگار دنبال این بودن یکی همچین کاری بکنه تا خودشونو خالی کنن، ما فقط بیننده بودیم،کلن خیلی دوست دارم نظرات بقیه رو بخونم، آدما عقاید مختلفی دارن ولی بدون :
چه به آینده امیدوار باشی چه فکر خودکشی زده بسرت و آدم پوچگرایی شده باشی،
چه دانشجو باشی، چه خانم خونه دار و یا حتی اگه بیکار نشسته گوشه خونه، چه تصمیم گرفته باشی زیبایی های کسشر زندگی رو ببینی یا حتی اگه رخت عزا پوشیدی و می خوای بیای داخل خیابون و اعتراضتو به این وضعیت نشون بدی،چه اهل ماری والکل باشی و یا اهل زید بازی باشی و چشات دنبال ناموس ملت باشه، حتی اگه می خوای بری جلوی مجلس و خودت و آتیش بزنی یا روی تخت دراز کشیدی به دور از هیاهو داری توییتر و بالا پایینی میکنی، می خوام بدونی دوست دارم، می دونم تو هم نمی دونی باید چیکار کنی و چی درسته و چی قرار پیش بیاد، منم مث تو هنوز گیجم و از اتفاقات آبان ماه تو شوکم الانم درد سقوط هواپیما بهش اضافه شده، نمی دونیم چی میشه، میدونم تو هم مث من داری دیوونه میشی، دیگه رد دادی، می خوام بدونی این کاملن طبیعی و انسانیه، نمی خوام بهت بگم چیکار باید بکنی
چون من هم نمی دونم،،، فقط از دور هواتو دارم و بغلت میکنم
مجبورم بود خانمم رو ببرم مطب شخصی متخصص ، زخمی که رو پوست رانش بود ورمش بدتر شده بود و دردش غیر قابل تحمل بود، ساعت 10صبح بود زنگ زدم نوبت بگیرم منشی دکتر گوشی رو برداشت و خیلی سریع گفت ساعت 10.30شب بیاین، گفتم اگه میشه اول وقت نوبت بدین بیمارم درد پاش خیلی زیاده، منشی گفت نمیشه و
سلام یه لحظه یاد آهنگ حضرت شایع افتادم، که میگفت،من اخراجی نیستم،، پسر حاجی نیستم، نمیدونم همین بود یا چیزه دیگه،ولی میدونم پسر حاجی نیستم چون پولشو نداشتیم که بفرستیمش، اگه هم داشتیم نمیذاشتیم بره آخه با این کار عمو حسن همه ملت مستحق شدن، بهرحال پسر حاجی نبودیم،ولی انگار اخراجی هستیم، از زندگی،از خوشی،همین که یه ذره حالمون خوب میشه،یکی میاد میرینه
عنوانی که مترجم برای کتاب انتخاب کرده خیلی رندانه هستش و همین عنوان باعث تحریک کنجکاوی مخاطب برای خوندن کتاب میشه. در عین حال دقیقا معادل عنوان انگلیسی کتاب هستش.انتخابی که باعث شده مترجم بخاطر فرار از سانسور و رعایت امانت در ترجمه بی خیال گرفتن مجوز و چاپ رسمی اون بشه و به نوعی پی خیلی چیزها رو به تنش بماله،اونم توی کشوری که سانسور و ممیزی مشهود و آشکار هستش، شاید به همین دلیل هم هستش که قیمت نسبتا بالاتری نسبت به ترجمه های دیگه همین کتاب داره.
اما مترجم چقدر در کارش موفق بوده ؟!چقدر به متن اصلی وفادار بوده؟
صادقانه بخوام بگم به عنوان کسی که اولین تجربه ی ترجمه ش بوده کار شسته رفته ای رو دیدم که ترجمه ی روانش به زبون عامی باعث دلنشینی و حتی سریع خوندن کتاب شد.قطعا هر کتاب دیگه ای رو با همچین ترجمه ای نمیشه خوند اما کتابی که متن اصلیش همین قلم و نگارش رو داره باید ترجمه ای شبیه به خودش رو داشته باشه.
با مقایسه متن اصلی کتاب با ترجمه های دیگه و این ترجمه، میتونم بگم صادقترین و نزدیک ترین ترجمه ای بوده که ازش خوندم، کلمات بدون ترس از قضاوت خواننده دقیقا همونطوری که هست ترجمه شده و این نشون از بی پروایی نویسنده و احتمالا به تخم گرفتن قوانین سانسور دست و پاگیر هستش.
چند اشکال کوچیک نگارشی و حروف چینی در کتاب هستش که برای کسی که تقریبا همه ی کارهای کتاب رو خودش انجام داده و تجربه ی اولش هست کاملا طبیعی هستش، اما این اشکالات باعث آسیب زدن به ساختار کلی ترجمه و کتاب نشده.
اما کتاب دقیقا چه چیزی رو میخواد به مخاطب بگه؟چطوری میتونه به مخاطب کمک کنه؟
در یک کلام چطوری زندگی بهتری داشته باشیم؟
ابدا نباید این کتاب رو با کتاب های خودیاری و روانشانسی زرد مقایسه کرد، کتابهایی چرت و پرتی که دائما به مخاطب میگن همه چی خوبه و همیشه مثبت فکر کنید و از درد و رنج فرار کنید و ...
نویسنده با استفاده از چندین سرفصل راه حل های خودشو برای داشتن زندگی بهتر ارائه میده.
مسئولیت پذیری، نبودن قطعیت، خاص نبودن، نبود استثنا، پذیرش و پایداری مقابل درد، اقدام کردن در هر شرایطی، انتخاب کیفیت بهجای کمیت و حتمی بودن مرگ
ارزش هایی که در کتاب مطرح میشه صداقت، مسئولیت، کنجکاوی و بخشش,خلاقیت،تعهد، پذیرش هستش. چیزهایی که آنی نیستن و برای خودمون و اطرافیان نتایج مثبت تری رو هم به بار میارن
برای داشتن زندگی بهتر باید صادقانه با ترس ها، انتظارات و مشکلاتمون رو برو بشیم.همون چیزی که در روانشناسی نوین از اون به عنوان اکت اسم میبرند.درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
ما نه قدرت کافی و نه فرصت این رو داریم که به همه ی چیزهای اطرافمون اهمیت بدیم.
پس برای اینکه بتونیم از زمان و انرژیمون بهترین استفاده رو ببریم باید خیلی از اتفاقات حاشیه ای و غیر ضروری زندگی رو به تخم بگیریم و ازش بگذریم و انرژیمون رو بزاریم روی اتفاقاتی که نقش کلیدی و اساسی و واقعی در زندگیمون دارن.
تلاش نکن یا خیلی عامیانه خودت رو به آب و آتیش نزن و برای هر چیزی تره خُرد نکن
چیزی که خیلی جالب توجه هستش استفاده نویسنده از همون فلسفه ی نیچه برای زندگی کردنه. اینکه ما چه بخوایم و چه نخوایم زندگی رنج و درد داره و این ماییم که باید انتخاب کنیم کدوم درد باعث رشد و پیشرفت ما میشه و کدوم درد فقط باعث بردن ما به حاشیه و به تخم گرفتن ماهیت زندگی میشه.اساسا اگر رنج و مشکلات وجود نداشته باشن، پیشرفتی هم در کار نیست. خود شناسی مثل یک پیاز میمونه که با هر بار پوست کندن و نزدیک شدن به لایه های درونی باعث رنج و در اومدن اشکمون میشه اما ارزشش رو داره
نکته ی بعدی در مورد مسئولیت پذیری هستش.هراتفاقی که در زندگی برای ما میوفته مسئولیتش با خودمون هستش، حتی اگر خودمون در بوجود اومدنش مقصر نباشیم بازم مسئولیت مواجه باهاش به عهده ی خودمونه، خودمحق بینی و این تفکر که ما استثنا هستیم عامل اصلی قدم برنداشتن برای حل مشکلات و در خیلی موارد عامل اصلی بوجود اومدنشون هستش
انتقاد تیز و هوشمندانه نویسنده از نظام سرمایه داری و مصرف گرایی قابل تحسینه
همیشه توی جامعه و شبکه های اجتماعی به ما القا میشه که خوشحالتر باش، بهتر از بقیه باش،پولدارتر باش،محبوبتر باش، همیشه تاکید به بیشترین، مصرف کردن بیشتر و اهمیت دادن بیشتر. تایید کردن دیگران و پذیرش همه چی و محبوب بودن و تایید گرفتن به هر قیمتی
در حالی که کلید زندگی بهتر در اهمیت دادن به چیزهای کمتر و فوکوس کردن روی همونا هستش. نکته ی نهایی در رسیدن به شادکامی و خوشبختی و داشتن زندگی بهتر، پذیرش واقعیت مرگ هستش.
اگر طبق فلسفه ی شرقی و بودیسم که نویسنده از اون استفاده کرده جلو بریم و با خودمون به فانی بودن زندگی و واقعیت مرگ فکر کنیم، باعث میشه سریع تر با ترس هامون مواجه بشیم، به چیزای کم اهمیت توجه نکنیم و سعی کنیم بهتر و مفید تر واقع بشیم.لینک
کبد دومین ارگان بزرگ بدن است که اکثر متابولیسم های بدن رو بر عهده میگیره، دفع سموم و مواد خارجی،تولید صفرا،آنزیم های گوارشی ،و ... بدون کبد مختل میشه و در نبود کبد جایگزینی وجود نداره، کبد چرب از این منظر مهم هست که اگر درمان نشود به سمتسیروز کبدی و نقص کامل کبدی پیش میرود، پس باید کبد چرب رو جدی گرفت